بهشت سوخته ی من!

میان آتش وخون پاره، پاره، پاره، برقص

به حکم نافذ نمرودیان، دوباره برقص

سربریده به میدان گذاشتی پا را

کنون به سرخ ترین شیوه، ای ستاره! برقص

همیشه عاشق دیدارزخم های تو اند

برهنه کن تن صد چاک را هماره برقص

تو لمحه لمحه بزن چرخ، ذوب وضایع شو!

تو شعله شعله  به هرگوشه وکناره برقص!

بهشت سوخته­ی من! ـ که دود وخاکستر

نشسته روی تنت جای برج وباره برقص

جهان که پارچه ـ آهنگ ناهماهنگی­ست

تو ناگزیربدانسان بکن گذاره برقص

خلاف میل ومرادت بساز با هرساز

وهر دُهُل که نوازند ـ نیست چاره ـ برقص!